
مردمان افسانهسرای کهن، معمولا افسانههای ترسناکی را نیز میساختند! دلیل ترسناک بودن برخی از افسانهها هنوز مشخص نیست اما شاید بتوان گفت به همان دلیل که امروزه فیلمهای ژانر وحشت، محبوب و پر مخاطب است، احتمالا افسانههای ترسناک هم همین کارکرد را داشته و هدفش جلب توجه مخاطبان بیشتر بوده است.
شاید یک دلیل دیگر ترسناک بودن افسانهها، میزان ناشناختههای زیادی بوده در دورههای قدیم آدمها با آن مواجه بودهاند و چون پاسخ علمی برای این ناشناختهها نداشتهاند، آنها را در قالب افسانه در میآوردند.
به گزارش پرشین بیوگرافی در باور مردم هفشجانِ چهارمحال و بختیاری، موجودی وهمآلود به نام «آستیندرازه» حضور دارد — شبحی سیاهپوش با چهرهای نامعلوم و آستینهایی بهغایت بلند. میگویند با همین آستینها، کودکان را میرباید و با خود به ناکجا میبرد. بزرگترها، نامش را زمزمه میکنند تا بچهها را از شیطنت باز دارند.

در باوری دیگر ارواح خبیس با لباسهایی بلند که آستین آن روی زمین کشیده میشود با سرعت باد حرکت کرده همچون شبحی با چهره ایی سیاه و چشمانی سرخ در تاریکی و سکوت شب به مردم حمله کرده آستین بلند خود را همچون طناب دار به دور گردن طعه می اندازد و بر روی زمین کشان کشان به تاریکی برده و مرگی دردناک در انتظار اوست

در باوری دیگر چهره ی او همچون سوسکی بزرگ با چشمانی سیاه با شاخکهای بلند و روپوشی سفید و بلند است که همچون روح پرنده از ناکجا اباد به کودکان حمله میکند و فقط بچه ها رو شکار میکند و از مغز آنها تغزیه میکند این باورها در جایجای جنوب ایران ریشه دوانده است