آلازنگی

همواره باید در زندگی بیدار آگاه بود، چرا که نمی‌دانیم در پشت این کالبد انسانی چه اهریمنی زندگی می‌کند.

به گزارش پرشین بیوگرافی در میان جنگل‌های انبوه بلوط و کوه‌های سر به فلک کشیده زاگرس، دیوی اهریمنی زندگی می‌کند که مردمان بختیاری به آن باور دارند. روزها و در پناه نور خورشید، سرزمین‌های بختیاری مالامال است از زندگی، مهربانی و مهر؛ و اما زمانی که نور ماه نوید گسترش دامان سیاه شب را می‌دهد، موجودی آدم‌خوار آماده می‌شود تا به شکار انسان برود. او دیوی است که می‌تواند چهره خود را دگرگون کرده و در قامت آدمیزاد به انسان نزدیک شده، او را بفریبد و خوراک خود کند.

درباره ریشه این افسانه دو دیدگاه وجود دارد؛ یکی بر آن است که الازنگی داستانی است کهن که از دوران عیلامیان برجای مانده و دیگری بیان می‌دارد الازنگی‌ و به طور کلی دیوها، مردمانی بودند که پیش از آریاییان در فلات ایران می‌زیسته‌اند. از آنجایی که بومیان این سرزمین مردمانی ددمنش و دارای باورهای بت‌پرستی بوده‌اند، با آریایی‌های مهاجر که تنها یک خدا را پرستش می‌کردند در جنگ و ستیز به سر می‌بردند. آنچنان که از شاهنامه برمی‌آید، بومیان مردمی بدوی بوده و رنگ پوست تیره داشته‌اند چونان که آریاییان به ایشان دیوه می‌گفته‌اند چرا که واژه دیوه به معنای سیاه رنگ است. در شاهنامه فردوسی آورده شده:

سرش چون سر پیل و مویش دراز | دهان پر ز دندان‌ها چون گراز

دو چشمش سفید و لبانش سیاه | تنش را نشایست کردن نگاه

دیدگاه دوم از آن جهت بن‌مایه استوارتری می‌یابد که بدانیم در سنگ‌نبشته خشایارشا آمده است:« منم خشایارشا، چون من پادشاه گشتم، به خواست اهورامزدا، این سرزمین را زدم و آنها را در جای خود نشاندم و در این سرزمین‌ها جایی بود که دیوان آن را پرستش می‌کردند، پس از آن به خواست اهورامزدا این دیوان (دیوخانه) را ویران کردم و فرمان دادم دیوان را نباید پرستیده شوند.» با توجه به این سنگ‌نبشته می‌توان بیان داشت ایرانیان باستان، بومیان ایران را دیو می‌خوانده‌اند؛ پس می‌توان بیان داشت که الازنگی نیز ریشه در این نکته دارد. از این گذشته ویژگی‌های ظاهری الازنگی با توصیفی که از بومیان فلات ایران می‌شود، همخوانی دارد. الازنگی بدنی تنومند، سیاه و پر از مو دارد و با دهانی پر از دندان‌های تیز و پنجه‌هایی کشنده آماده است تا انسان را سلاخی کند.

درباره الازنگی داستان و یا آنگونه که بختیاری‌ها میگویند مَتَلی به نام تَمِتی یا ماه تی‌تی وجود دارد که هفت خواهر گرفتار این دیو بدسرشت می‌گردند. الازنگی تلاش می‌کند با فریب، آنها را به کام مرگ فرستاده و کام خود را به گوشت ایشان شیرین کند اما تمتی با زخم کردن دست خویش و نمک پاشاندن بر آن بیدار می‌ماند و با هوشمندی، جان خود و خواهرانش را نجات می‌دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *